Source: http://mohegh.blogfa.com/post-72.aspx
متاسفانه پس از دفاع آقای کروبی در مورد منع اعدام اطفال زیر 18 سال، دلارا دارابی به پای چوبه دار رفت و با بروز اختلاف ایشان با مدیر مسئول کیهان، امیر خالقی و صفر انگوتی دو نوجوانی که در سن 16 سالگی به اتهام قتل عمد بازداشت شدند در آستانه اعدام قرار گرفته و از سوی اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران مقرر شده است تا این دو در روز چهار شنبه 16/2/1388 ساعت پنج صبح در زندان اوین تهران به دار آویخته شوند.

امیر خالقی در سن 16 سالگی در حالی که مسلوب الاختیار بوده دوست خود را بدون هیچ گونه اراده و قصد قبلی با ضربه چاقو به قتل می رساند. امیر قرار بود در روز یکشنبه چهارم اسفند ماه در زندان اوین تهران، توسط دادسرای امور جنایی تهران اعدام شودکه با دستور ریئس قوه قضاییه جهت کسب رضایت از اولیاءدم اجرای حکمش متوقف شد.

امیر خالقی متولد سال 1369، در حال حاضر 18 ساله می باشد وی در تاریخ 26/10/1385 از داروخانه ای مقدار الکل سفید می خرد و با آب پرتقال مخلوط کرده و می نوشد به گونه ای که اختیار خود را از دست می دهد او از خیابانی می گذشته که تعدادی از دوستانش را می بیند که با دستفروشی صحبت می کند به سمت آنها می رود و به فروشنده، به شوخی می گوید که به این بچه ها چیزی نفروشید. این حرف باعث ایجاد درگیری بین این چند نفر می شود. امیر در مراحل دادرسی اعلام می کند که قصد درگیری و ایراد ضربه به بدن مقتول را نداشته است ولی نمی داند که چطور در آن لحظه از چاقوق استفاده می کند و ضربه ای به سینه مرحوم علی ملک پور می زند و وی به قتل می رسد. امیر پس از ارتکاب جرم ساعتها در خیابانهای تهران پرسه می زند و چون از کرده خود پشیمان بود به شهر مذهبی قم و سپس به جمکران رفته و در نهایت به دلیل عذاب وجدانی که داشت خود را به مرجع انتظامی معرفی می کند.

پس از اینکه خود را معرفی نمود موضوع شرب خمر و بی ارادگی خود را مطرح می کند ولی هیچگونه ترتیب اثری به گفته هایش داده نمی شود و حتی به سن کم وی در زمان ارتکاب جرم نیز اهمیت داده نشده و قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر می گردد. پرونده تشکیل شده علیه ایشان به شعبه 74 دادگاه کیفری استان رفته و قضات این شعبه امیر را به قصاص نفس محکوم می نمایند و پس از محکومیت وی، شعبه 27 دیوانعالی کشور حکم صادره را برخلاف قانون تایید می کند.

حکم قصاص نفس امیر خالقی صرف نظر از اینکه مسلوب الاختیار بوده و هیچگونه مسئولیت کیفری متوجه اش نیست برخلاف صریح ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک می باشد که اعمال مجازات مرگ برای اطفال زیر 18 سال را منع نموده است و شورای نگهبان نیز هیچونه ایراد شرعی بر این مقرره قانونی نگرفته است.

صفر انگوتی متولد 29/6/1368 می باشد که در زمان ارتکاب جرم 17 ساله بوده است او در تشریح حادثه می گوید:« ساعت حدود 7:30 تا 8 شب بود که با دوستانم به نامهای محمد، مصطفی، سیروس و اسماعیل در حال قدم زدن در خیابان طالقانی بودیم چند دقیقه ای گشتیم یکی از دوستانم گفت از خیابان نگارستان برویم به آخر کوچه که رسیدیم دو نفر ایستاده بودند یکی مقتول بود که با فاطمه ( دختر مورد علاقه من صحبت می کرد) و دیگری از دوستان مقتول به نام مجتبی بود . تا فاطمه من را دید مخفی شد و یک آن محل را ترک کرد مهدی به طرف من آمد و گفت چه می خواهی و من گفتم آمدم احوال پرسی کنم به من گفت سوار موتور شو می خواهم ببرم جایی و من هم نترسیدم و سوار شدم مسافت کوتاهی حرکت کردیم موتور را نگه داشت گویا مست هم بود به من گفت پررو شدی و بعد حرفهای نامربوطی زد با با هم درگیر شدیم و دوستانم آمدند و ما را جدا کردند خیلی ترسیده بودم به منزل رفتم و برای اینکه برایم اتفاقی نیافتد با یک عدد چاقوی دست ساز داشتم برداشتم و به کمرم بستم آمدم بیرون از خانه به طرف منزل یکی از دوستانم رفتم در راه بودم که از پشت صدای موتوری را شنیدم برگشتم دیدم مقتول به سرعت به طرف من می آید از ترسم چاقو را در آوردم بدون آنکه قصد ضربه زدن داشته باشم به او گفتم وایستا ببینم حرف حسابت چیه ولی او نیاستاد و به طرف من آمد من دستم را به طرفش بردم . اصلا نفهمیدم چطور شد اصلا فکر نمی کردم چاقو به وی اصابت کرده باشد ولی از شانس بد من چاقو به یقه پیراهنش خورده بود و ومقتول تعادلش را از دست داده و به وانتی که در نزدیکی ما بود برخورد کرد و ته چاقو نیز با برخورد به وانت به گردن مقتول فر رفته بود م نمی دانستم باید چه کار کنم  صحنه را رها کردم و ناخواسته دویدم و به خرابه ای رسیدم تا ساعت 12 شب آنجا بودم به سمت منزل فاطمه رفتم و به پدر فاطمه گفتم من به خاطر دخترشما یک نفر را با چاقو زدم او به من گفت فرار کن . من به سمت خیابان بانک صادرات رفتم و تعدادی از دوستانم را دیدم از آنها مقداری پول گرفتم و به سمت حرم حضرت معصومه در قم رفتم عذاب وجدان داشتم بعد از راز و نیاز کردن تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم به منزل آمدم و با پدرم به پاسگاه رفتم و خودم را معرفی کردم.»

صفر انگوتی انگیزه ارتکاب جرم را چنین می گوید که عاشق فاطمه 14 ساله بوده در روز حادثه فقط به خاطر اینکه مقتول با دختر مورد علاقه من در حال صحبت کردن بود با او درگیر شده است فاطمه بیش از 14 سال سن نداشته و صفر او را چندین بار در محله خود دیده و به وی علاقه مند شده بود.

متاسفانه یک نزاع بچه گانه سرنوشت دو نوجوان را چنان تغییر می دهد که یکی دار فانی را وداع می گوید.

در ساعت 21 مورخ 4/1/1386 در پی تماس تلفنی به مرکز فوریتهای پلیس، موضوع یک درگیری در خیابان بهشت نظرآباد هشتگرد گزارش می شود  که شخصی به نام مهدی رضایی از ناحیه گردن مجروح شده است صفر انگوتی پس از یک روز متواری بودن عذاب وجدان گرفته، و اعلام می دارد در درگیری که با مرحوم مهدی داشته، از چاقو استفاده نموده که بر اثر سهل انگاری اینجانب چاقو به گردن وی اصابت و متاسفانه با برخورد مقتول به خودرو وانت، چاقو به گردنش فرو می رود.

پس از نزاع منجر به قتل پرونده ای  در شعبه سوم بازپرسی دادسرای عمومی نظرآباد تشکیل و تحقیقات قضایی آغاز می گردد متاسفانه پس از اینکه صفر خود را معرفی می کند پرونده، به سرعت و بدون در نظر گرفتن حقوق متهم مبنی بر اینکه دلایل به نفع او هم جمع آوری شود. آخرین دفاع از صفر اخذ و قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه ایشان صادر می گردد. در نهایت شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان حکم به قصاص وی صادر و دیوانعالی کشور نیز حکم صادهر را تایید می نماید.

این دو در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشته و قرار است در روز چهارشنبه ۱۶/۲/۱۳۸۸ در محوطه زندان اوین به دار آویخته شوند.

اجرای حکم اعدام آنها بر خلاف ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک است. ولی متاسفانه محاکم دادگستری ایران به این مقرر قانونی که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده عمل نمی نمایند.