Tag Archives: row

Juvenile sentenced to death for homosexuality

Human Rights Activists in Iran

Human Rights Activists in Iran has reported that 16 year old Nemat Safavi was sentenced to death for homosexual acts. He has been imprisoned for 30 months in the Juvenile prison of the western city of Ardebil in Iran. His death penalty verdict has now been sent to Iran’s superior court for final approval.

حكم قصاص مهیار حق گو 17 ساله تایید شد

روزنامه کارگزاران

:حكم قصاص پسر 17 ساله و مادرش، كه در جریان درگیری با پدر خانواده، او را به قتل رسانده بود، تایید شد. پسری كه در شرایط غیرعادی پدر معتاد و سارقش را كشته و زنی كه نقشی در قتل نداشته است در انتظار مرگ هستند. سیزدهم بهمن‌ماه سال 83، محمد حقگو، مردی كه چندین‌ماه به جرم استعمال موادمخدر و سرقت، در زندان به سر برده و پس از آزادی از زندان هم مدتی به خانه نیامده بود، به خانه‌اش بازگشت. همسرش، مریم، پیش از آن، بارها به خاطر اذیت و آزارهای محمد از او درخواست طلاق كرده بود اما محمد حاضر به طلاق او نشده بود. محمد ساعت 14 روز حادثه پس از ماه‌ها به خانه آمد و با خانواده‌اش درگیر شد.
فریادها و فحش‌های او به مریم، یكی از همسایه‌ها به نام نادر محمدی را به خانه آنها كشاند. نادر موفق شد، با پادرمیانی موضوع را حل كند. محمد اما از خانه خارج شد و پس از چند ساعت با شیشه‌ای حاوی الكل به خانه آمد. او هنگام صرف شام دو لیوان پر از الكل كرد و یكی از آنها را به پسر 17 ساله‌اش مهیار داد. مهیار با اجبار پدر، چهار لیوان مشروب را در حالی خورد كه مریم به موضوع اعتراض می‌كرد. محمد بار دیگر شروع به اذیت همسرش كرد و صدای‌شان بلند شد و در همین لحظه، مهیار به آشپزخانه رفت و در شرایطی كه جنون به او دست داده و بی‌اختیار بود، چاقویی را از كابینت برداشت. وی در وضعیتی نامتعادل و در شرایطی كه تحمل رفتارهای پدرش را نداشت، با چاقویی كه در كمرش گذاشته بود، گردن پدرش را مورد اصابت قرار داد. ناله‌های مادرش نتوانست جلوی او را بگیرد و مهیار 17 ساله با یادآوری زجرهای گذشته، پدرش را به حمام برد و در حالی‌كه به گفته خودش با او سخن می‌گفت و اشك می‌ریخت، جسد را مثله كرد و سپس قطعات مثله‌شده را در داخل كیسه‌های مشكی‌رنگ ریخت و بعد از سه، چهار روز كه در یخچال نگهداری كرده بود، با خودرویی كه از یكی از دوستانش به امانت گرفته بود، به اطراف شهر برد و قطعات جسد را در گوشه‌ای، زیر خاك گذاشت. او مدتی بعد بازداشت شد. مهیار در جلسات دادرسی، علت برداشتن چاقو را تهدید پدرش عنوان كرد و گفت: چاقو را برداشتم كه پدرم را بترسانم تا دست از كارهای غیراخلاقی‌اش بردارد و در صورت ادامه خشونت، خودم را زخمی كنم. در حالی‌كه ابتدای تشكیل پرونده، مادر مهیار به خاطر مسائل عاطفی، ارتكاب قتل را گردن گرفت اما دادگاه با وجود اینكه مریم رجبی فاقد مسوولیت كیفری در رابطه با قتل عمد، وی را نیز به قصاص نفس محكوم كرد.
مریم در ادامه بازجویی‌ها اذعان كرد: «… در همین حین در میان درگیری، مهیار سررسید، هر كاری كرد پدرش آرام نشد و در یك لحظه دیدم مهیار داد كشید و بعد ضربه‌ای به پدرش زد.»
وی ادامه داد: «مهیار حالتی شوكه داشت و هیچ خودش را نمی‌فهمید. فقط حرف می‌زد و گاهی هم جیغ می‌كشید.»
همه اینها حاكی از جنون اختصاصی مهیار بود.
او هنگام وقوع قتل و مثله كردن جسد و همچنین وقتی كه جسد داخل یخچال بوده با مقتول صحبت می‌كرده كه به گفته وكیل پرونده این از علائم جنون متناوب است. او در صورتجلسات دادگاه چندین‌بار گفته است: «بچه كه بودم به من و مادرم ظلم و بدی كرد. هیچ‌وقت به ما محبت نداشت و پدرم سنگدل بود»؛ «به خاطر خرج و مخارج، قادر به ادامه تحصیل نبودم.» او در مراحل بازجویی اظهار پشیمانی و ندامت می‌كرد. بررسی‌ها نشان می‌داد كه مقتول قبل از درگیری منجر به قتل با همسر و فرزندش درگیر شده و قندان را به طرف همسرش پرتاب كرده و چاقویی را كه روی اوپن آشپزخانه بود را برداشته تا از آن استفاده كند اما با مداخله نادر محمدی مواجه شد. مهیار بارها در جلسات رسیدگی به پرونده گفته بود، كوچك‌ترین حرفی كه می‌زد، با كتك‌های پدر روبه‌رو می‌شده است.
محمد حقگو پیش از این بارها به جرم سرقت روانه زندان شده بود. اما مریم نجفی كه در مرحله اول بازجویی قتل را گردن گرفته بود با اقرارهای مهیار مشخص شد كه نقشی در قتل نداشته است اما با این وجود، قاضی رای به قصاص هر دو متهم داد. مهیار اقرار كرد كه چاقو را خود به گردن محمد زده است و به گفته وكیل پرونده، حتی معاونت در قتل را نیز نمی‌توان در خصوص مریم صادق دانست.
روزنامه كارگزاران آماده درج نظرات روان‌شناسان، جرم‌شناسان و حقوقدانان در رابطه با این پرونده است. هم‌اكنون وكیل متهمان با ارسال نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه خواستار رسیدگی به این پرونده شده است

.

URGENT: Rahim Ahmadi to be executed soon

Source: Etemaad Newspaper- Iran
Translated by Iran Human Rights Voice: http://www.ihrv.org/inf/?p=953

The death sentence was confirmed by the head of the judicial force against a youth who had killed another man during a fight. On 17 Mordad 1384 (August 8, 2005) Shiraz police were informed that a young man identified as Reza was stabbed and killed by a 15 year-old youth identified as Rahim Ahmadi, and that the attacker fled the scene.

While police started a widespread manhunt, Mr. Rahim tuned himself in the day after the accident. “During the investigation,” Rahim said, “the day before the incident Reza and two of his friends confronted me. They beat me and then ran away and of course, I hit them back. Next day, they came after me again, I was standing in front of the door, when they attacked me. There were three of them, when then attacked me, I managed to get the knife from one of them. In my own defense, I stabbed Reza.” Rahim added, “I had not planned to kill anyone and if I had not hit Reza, they would have hit me. Although Rahim was not more than 15 years old, the presiding judges considered him an adult from a religious perspective and sentenced Rahim to death and transferred him to Adelabad prison in Shiraz. The sentencing was confirmed by the Supreme Court and sent to Ayatullah Shahroodi for approval, where the sentencing was also confirmed. A few days ago the sentencing was submitted to Rahim in jail, and he is now in death row waiting for his execution.

Hossin Haghi case sent for retrial

Source: Etemaad Newspaper- Iran
Translated by Iran Human Rights Voice: http://www.ihrv.org/inf/?p=953

At 7:00 pm on 21 Mordad 1382 (August 12, 2003), a police patrol in Navab section was notified that a youth identified as Hossein Haghi had injured a victim during a fight and had run away from the scene. Police immediately surrounded the area and apprehended Hosein and his friend, who had also participated in the fight. During the investigation it became known that Hosein, during a fight, had thrown a galvanized piece of metal against the victim, striking him in the chest. Hours later the victim died in the

 hospital. Hosein was interrogated again and he told police that he and his friend, identified as Amrullah, trespassed in a building while under construction to use the bathroom. After he came out of the bathroom, he found his friend and the victim fighting. He intervened and tried to separate the fighting parties, at which point the victim lunged at him. Hosein said he was not looking for a fight, but the victim did not listen – Hosein tried to get away from the area along with his friend, but they were attacked by building security and another round of fighting began. “There were too many of them,” he stated, so “I took a piece of galvanized metal that had been made into the shape of a knife from my pocket and placed it in front of my chest – suddenly, the young man came toward me, I do not know how my knife struck him in the chest. All I remember is that the victim was holding his chest and others were yelling ‘get the murderer’.”

Considering the statement by Hossein, the case was sent to Tehran province criminal court. Hosein, who was on trial in Tehran province branch 74, recanted his statements and said that he was not the attacker and others has also participated in the confrontation, and it is possible they could have committed the murder. Regardless, the majority of the presiding judges issued the death sentence (Ghesas). The sentencing was confirmed by the Supreme Court, but in a later stage the order was recinded. The judges associated with the office of Ayatullah Hashemi-Shahroodi, after reviewing the case, stated that the convict had stabbed the victim without prior intention and additionally he did not have a knife. Also, the eyewitnesses in their statement have not directly identified Hosein as the attacker. As a result, we cannot sentence the convict to death with his mere confession. Accordingly, the head of the judicial office struck down the ruling and sent the case back to the Supreme Court. Regardless, the Supreme Court did not consider the judicial office’s argument and confirmed the death sentencing. After that, the death sentencing of Hosein was reissued by Supreme Court judges. Until, for the third time, the office of Ayatullah Shahroodi did not consider the death sentencing justifiable and ordered the case to be sent to branch 71 of the criminal court in Tehran, to give Hosein yet another chance to defend himself and remove the shadow of death.

مرگ يا زندگي ! ‌سرنوشت سه نوجوان محكوم به اعدام مشخص شد

اعتماد ملي:‌
 
سرنوشت سه متهمي كه در سن نوجواني مرتكب قتل شده بودند با آزادي يكي از محكومان در پي رضايت اولياي‌دم، انتظار براي استيذان از رئيس قوه قضاييه براي متهم دوم و صدور حكم مرگ براي نفر سوم مشخص شد. صدور و اجراي حكم قصاص براي اين متهمان در حالي است كه بر اساس ماده 37 كنوانسيون حقوق كودك، كودكاني كه در كمتر از 18 سال مرتكب جرم شوند را نمي‌توان به مرگ محكوم كرد. اين ماده با تصويب نمايندگان مجلس، در حكم قانون بوده و مسوولان قضايي بايد آن را اجرا كنند اما برخلاف قانون، چنين احكامي صادر شده و پس از تنفيذ از سوي رياست محترم قوه قضاييه، اجرا مي‌شود.

آزادي نوجوان محكوم در آينده نزديك ‌

<ايمان‌> متولد نهم خردادماه سال 68 است، او سوم تيرماه سال 85 در نزاعي كه حوالي گلپايگان اصفهان رخ داد، جوان 26

ساله‌اي به نام <امير> را به قتل رساند و پا به فرار گذاشت اما زماني كه ماموران از راه رسيدند برادر متهم را دستگير كرده و به كلانتري منتقل كردند. با اين اقدام پليس، ايمان كه از ماجراي دستگيري برادرش باخبر شده بود، خود را به پليس معرفي و در آگاهي اصفهان به قتل اعتراف كرد و گفت: از حدود دو ماه قبل امير پشت‌سر من حرف‌هاي نامناسبي مي‌زد، تا اينكه روز حادثه با يكي از دوستانم به نام <بهنام> درگير شد و به يكديگر فحاشي كردند. او ادامه داد: بعد از ظهر همان روز من همراه بهنام به پارك شهرداري رفتيم و امير هم آمد. در آنجا باز هم حرف‌هاي نامناسبي به من زد، از همان لحظه درگيري ميانمان آغاز شد اما مردم ما را جدا كردند. پس از اين ماجرا با بهنام به مغازه پدرم رفتيم و امير با دوستانش به در مغازه پدرم آمدند و مي‌خواستند مرا مورد ضرب و شتم قرار دهند، به همين خاطر از مغازه پدرم چوبي آوردم كه امير آن را از من گرفت و ضربه‌اي به سرم زد. اين ضربه منجر به شكستن سرم شد. اين اقدام سبب شد تا با بهنام به مغازه برادرم رفته و يك كارد از مغازه بردارم. به سمت پارك شهرداري حركت كرديم. امير با دوستانش در پارك بودند و امير باز دنبال ما آمد و درگير شديم، به‌شدت ترسيده بودم، چاقو را به طرف امير پرت كردم كه به سينه‌اش اصابت كرد. او را به بيمارستان بردند اما به‌دليل جراحت زياد جان باخت. بدين‌ترتيب با اعترافات متهم، براي او قرار مجرميت صادر شد. پرونده براي تعيين مجازات به شعبه 17 دادگاه كيفري اصفهان رفت و در جلسه رسيدگي، متهم اعلام كرد: تمام اعترافاتم در پليس آگاهي از روي فشار بوده است. بر اين اساس متهم ارتكاب قتل را منكر شد.

محمد مصطفايي، وكيل ايمان درباره اين پرونده توضيح داد: به‌رغم انكار ارتكاب قتل، بيشتر قضات شعبه بدون در نظر گرفتن ادعاي جديد ايمان به استناد بند<ب> ماده 206 قانون مجازات اسلامي حكم قصاص نفس او را صادر كردند. اقليت قضات نيز اعلام كردند، احضار شهود، مطلعان و افراد ديگري كه در درگيري دخالت داشتند براي كشف حقيقت ضروري است.

در اين ميان دادنامه صادره پس از ابلاغ به متهم مورد اعتراض قرار گرفت كه قضات ديوان‌عالي كشور نيز بدون توجه به محتويات پرونده و انكار شديد ايمان حكم دادگاه بدوي را تاييد كردند اما اولياي‌دم مقتول رضايت خود را اعلام كرده و ايمان به‌زودي از زندان آزاد خواهد شد.

اجراي حكم قصاصي ديگر در انتظار استيذان

از سوي ديگر پرونده <حسين> نوجواني كه در 16 سالگي مرتكب قتل شده بود، در اجراي حكم قصاص نفس براي استيذان به دفتر رياست محترم قوه قضاييه فرستاده شد.

اين مقام قضايي اما براي سومين بار دادنامه‌هاي صادره را خلاف شرع اعلام كرد. بر همين اساس اين پرونده براي رسيدگي مجدد به شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران ارجاع شد. ساعت 40/19 دقيقه بيست و يكم مردادماه سال 82 ماموران كلانتري 108 نواب هنگام گشت‌زني متوجه شدند دو مرد جوان در حال فرار هستند و عده‌اي نيز آنها را تعقيب مي‌كنند، بر اين اساس وارد عمل شده و هر دو را دستگير كردند. اين دو جوان كه خود را <حسين> و <امرالله> معرفي كردند، مورد بازجويي قرار گرفتند. اين در حالي بود كه يكي از دوستان اين دو متهم از سوي كسبه محل دستگير شده بود. ماموران در بررسي‌هاي اوليه متوجه شدند ميان دستگير‌شدگان و عده‌اي ديگر درگيري به وجود آمده و يك نفر به نام <مهدي> به‌دليل ضربات متعدد يك شيء برنده به قفسه سينه جان باخته است. با توجه به مشخص شدن اين موضوع، <حسين> مورد بازجويي قرارگرفت و پس از تفهيم اتهام ماجرا را اينگونه نوشت: از خيابان زنجان حركت مي‌كردم كه براي رفتن به دستشويي به يك خانه نيمه‌ساز رفتم، در آنجا ديدم پسر جواني با يكي از دوستان من درگير شده است، به همين خاطر آنها را جدا كردم اما پسر جوان مي‌گفت من بچه كوچه مبارز هستم، ناگهان دوباره با دوستم <ابراهيم> درگير شد و خطاب به دوستش گفت، به بچه‌ها بگو از مغازه بيايند! ناگهان پسر قدبلندي آمد و با ميله به سر من و امرالله زد. من دست‌هاي او را گرفتم و گفتم نزن. ما با هم دعوا نداريم و از اين طريق پسر جوان را با حرف‌هاي خود قانع كردم اما در اين حال ناگهان از پشت، جوان قبلي ضربه‌اي به من وارد كرد از اين رو تكه ورق گالوانيزه كه بي‌مورد داخل جيبم بود را بيرون آوردم و ديدم پسرك جوان با شلنگي كه از داخل ساختمان بيرون آورده به من حمله ور شد و من دست خود را بالا گرفتم تا به من اصابت نكند كه ناگهان تيغ از دست من رها شد و به زير ماشين افتاد . به گفته محمد مصطفايي وكيل اين پرونده، اعترافات موكلش در حالي بود كه حسين در جلسه ديگري اظهار كرد كه چاقو در دستش بوده و براي ترساندن مقتول آن را به ناحيه سينه او وارد كرده است. متهم در دادگاه در حضور قضات شعبه 74 كيفري استان اظهار كرد كه چاقو را از جيب در آورده اما به بدن مقتول نزده است و در اين هنگام مردم فرياد زدند كه قاتل را بگيريد! در نهايت دادگاه نوزدهم بهمن‌ماه همان سال حكم قصاص نفس (اعدام) براي حسين را صادر كرد و قضات شعبه 27 ديوان‌عالي كشور نيز در تاريخ چهارم تيرماه سال 83 با اين استدلال كه حصول علم با وجود زمينه مناسب جهت حصول علم از طريق متعارف كه عمدتا اعترافات صريح و مشروح اوليه متهم است حكم صادره را تاييد كرد.

مصطفايي اضافه كرد: حسين يكبار در اجراي ماده 18 قانون تشكيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب تقاضاي رسيدگي به پرونده خود را كرد كه شعبه هفتم تشخيص ديوان‌عالي كشور درخواست او را رد كرد.

اين در حالي است كه به گفته پدر مقتول در جلسه دادرسي نوزدهم بهمن‌ماه سال 82 فرزندش هيچ اختلافي با متهم نداشته و انگيزه ديگري هم كه توجيه كننده قصد قتل در محكوم عليه باشد در پرونده پيدا نشده است، بر اين اساس نمي‌توان ادعا كرد متهم با نيت و قصد قبلي مرتكب قتل مقتول شده است. يعني مورد با بند الف ماده 206 قانون مجازات اسلامي انطباق ندارد. ‌ وي مي‌افزايد: از سوي ديگر از آنجا كه براساس گزارش معاينه جسد، فقط يك بريدگي در سينه مقتول وجود داشته كه منجر به فوت او شده و با توجه به اينكه تعداد افراد حاضر در نزاع دسته‌جمعي و مجروح شدن برخي ديگر از آنها به فرض آنكه اصل ايراد ضربه با تيزي دست‌ساز از ورق گالوانيزه از سوي محكوم عليه معلوم بوده باشد اما هيچ حجت شرعي و قانوني براينكه زدن آن به ناحيه حساس سينه مقتول نيز مقصود و مراد او بوده باشد وجود ندارد و بديهي است به مجرد زدن ضربه با اين وسيله بدون آنكه هدف واقعي اصابت به سينه باشد، از مصاديق فعل نوعا كشنده به شمار نمي‌رود تا مشمول بند ب ماده 206 و داخل در عنوان قتل عمد شود. ‌ با اين وصف در اجراي ماده 2 قانون وظايف و اختيارات رئيس قوه قضاييه پرونده بار ديگر در شعبه 13 ديوان‌عالي كشور مطرح و مورد رسيدگي قرار گرفت و قضات شعبه استدلالات بيان شده را رد كردند.

در حال حاضر پرونده مجددا با عنايت به دستور مقام معظم قوه قضاييه جهت بررسي مجدد به شعبه سي‌وسوم ديوان‌عالي كشور ارسال شد.

ايستادن نوجواني ديگر در صف اعدام

<رحيم> متولد سيزدهم مردادماه سال 68 در سن 15 سالگي به اتهام قتل عمد <رضا> بازداشت و روانه زندان عادل‌آباد شد. ‌

بر اساس گزارش كلانتري 206 شيراز هجدهم مردادماه سال 84 در جاده تركان، سه راه قلعه‌نو شيراز، ميان 2 جوان يك درگيري رخ داد كه در نهايت رحيم با چاقويي كه در دست داشت، در دفاع از جان خود، ضربه اي به سينه جوان ديگر وارد و به سرعت فرار كرد. رحيم اما پس از چند ساعت خود را به كلانتري معرفي كرد. اين متهم پس از دستگيري مدعي شد مقتول در شب قبل از اين ماجرا، همراه 3 نفر به نام‌هاي <حسين>، <ايوب> و <ابراهيم> درحالي‌كه سوار بر 2 موتورسيكلت بودند او را تعقيب كرده و مورد ضرب و جرح قرار دادند.

او اضافه كرد: شامگاه هفدهم مرداد ماه از مقابل در دوم پاسگاه به سمت منزلمان حركت مي‌كردم كه حسين به اتفاق ابراهيم، رضا و ايوب به سمت من آمدند و به خاطر اختلاف شب قبل، درگيري بين ما ايجاد شد. حسين چاقو در دست داشت اما در درگيري چاقويش به زمين افتاد، من نيز آن را برداشته و بدون آنكه قصد قتل داشته باشم، از ترس و براي دفاع از خود ضربه‌اي به حسين وارد كردم. اين متهم در شعبه پنجم دادگاه كيفري استان فارس در شيراز محاكمه شد و به استناد بند <ب> ماده 206 قانون مجازات اسلامي و بنا به درخواست اولياي‌دم، محكوم به قصاص نفس شد. محمد مصطفايي وكيل اين پرونده درباره صدور حكم قصاص براي موكلش گفت: صرف‌نظر از اينكه رحيم در دفاع از خود مرتكب جرم شده و مستحق مرگ نيست، لازم به گفتن است كه او در زمان ارتكاب جرم، تنها 15 سال داشت و طبق ماده 37 كنوانسيون حقوق كودك كودكاني كه در كمتر از 18 سال مرتكب جرم شوند را نمي‌توان به مرگ محكوم كرد. اين ماده با تصويب نمايندگان مجلس در حكم قانون بوده و براي محاكم دادگستري، لازم‌الاتباع است اما برخلاف قانون، چنين احكامي صادر و پس از تنفيذ از سوي رياست محترم قوه قضاييه، اجرا مي‌شود. وي افزود: حكم قصاص رحيم نيز اخيرا از سوي رياست محترم قوه قضاييه تاييد شد و بر اين اساس جان رحيم هر لحظه در خطر بوده و امكان دارد مجري حكم همچون <بهنام زارع> و <رضا حجازي> بدون آنكه اطلاعي به وكيل پرونده دهد اجرا شود. اين در حالي است كه اسامي <بهمن سليميان> در اصفهان، <محمد فدايي> و <بهنود شجاعي> در تهران و <امير امراللهي> در شيراز نيز به اتهام قتل در ليست اعدامي‌هاي زير 18 سال قرار دارد.

Another juvenile at imminent danger of execution

In a letter to SCE, attorney Mohammad Mostafaei  reported that another juvenile, Rahim Ahmadi is at imminent danger of execution, after hiexecution has been approved by Iran´s head of Judiciary, Ayatollah Shahrudi. 

Rahim (20) is convicted of a murder he allegedly committed when he was 15 years old. According to his lawyer, few judges have acknowledged that Rahim used a knife in his self defence, however Rahim was sentenced to death and his sentenced was approved by the supreme court and acknowledhed by head of judiciary.

According to Mr. Mostafaei, Rahim could be executed at any moment. TheAnother juvenile, Behnam Zare was executed in August 2008 in the Adelabad prison of Shiraz without informing his lawyer or family.

رحیم احمدی نوجوان در آستانه اعدام

رحیم احمدی متولد سیزدهم مردادماه سال هزار و سیصد و شصت و هشت در سن 15 سالگی میله های زندان عادل آباد شیراز – همان جایی که بهنام زارع نوجوانی که در سن 15 سالگی مرتکب جرم شده بود – را همدم خود دید. او از 15 سالگی به اتهام قتل عمدی مرحوم رضا زارع بازداشت شد. در تاریخ 18/5/1384 بر حسب گزارش کلانتری 206 شیراز در جاده ترکان، سه راه قلعه نو شیراز، درگیری بین رحیم و رضا رخ می دهد که رحیم با چاقویی که در دست داشت زمانیکه قصد دفاع از جان خود را داشت ضربه ای به بدن مقتول وارد آورده و او را از ناحیه سینه مجروح می کند و سپس متواری می شود.

رحیم در حالیکه می توانست متواری شود پس از چند ساعت خود را به کلانتری معرفی می نماید. وی پس از بازداشت مدعی می شود که مقتول در شب قبل از این ماجرا، به همراه سه نفر به نامهای حسین، ایوب و ابراهیم در حالی که سوار دو دستگاه موتور سیکلت بودند او را تعقیب کرده و مورد ضرب و جرح قرار می دهند. در روز حادثه رحیم در حال رفتن به منزلشان بود که حسین به اتفاق ابراهیم، رضا و ایوب در نزدیکی منزلشان ایستاده بودند به سمت من آمدند و به خاطر اختلاف شب قبل، درگیری بین ما ایجاد شد حسین چاقو در دست داشت چاقو از دست وی می افتد و رحیم برای دفاع از خود چاقو را بر می دارد و بدون آنکه قصد کشتن داشته باشد از ترس

و هیجانی که داشته، به صورت ناگهانی برای دفاع از خود ضربه ای به متوفی  وارد می آورد رحیم می گوید هرکدام از مهاجمین، وسیله ای برای حمله داشتند و من ناخودآگاه توانستم چاقوی یکی از آنها را از زمین بردارم. وی در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان فارس در شیراز محاکمه می شود قضات این شعبه آقایان 1- داود رضاییان 2- قباد رمانیان 3- حسین صمدی 4- قدرت اله میرفردی و 5- محمد وحید ذاکری نیا بدون توجه به دفاعیات رحیم مبنی بر اینکه قصد قتل نداشته و از خود دفاع نموده است وی را به استناد بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی  بنا به درخواست اولیاءدم، محکوم به قصاص نفس می نمایند. زمانیکه حکم صادره به رحیم ابلاغ می شود به حکم صادره اعتراض می نماید که متاسفانه قضات شعبه 37 دیوانعالی کشور، حکم قصاص نفس رحیم را تایید می نمایند.

صرفنظر از اینکه رحیم  در دفاع از خود مرتکب جرم شده و مستحق مرگ نیست. وی  در زمان ارتکاب جرم تنها 15 سال داشت و طبق ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک کودکانی که در کمتر از 18 سال مرتکب جرم شوند را نمی توان به مرگ محکوم نمود این ماده با تصویب نمایندگان مجلس در حکم قانون بوده و برای محاکم دادگستری، لازم الاتباع می باشد ولی در کمال تاسف برخلاف قانون ملاحظه می کنیم که چنین احکام ناعادلانه ای صادر و پس از تنفیذ توسط ریاست محترم قوه قضاییه، اجرا می گردد.

حکم قصاص رحیم احمدی نیز اخیرا توسط ریاست محترم قوه قضاییه به تایید رسیده و با اذن داده شده، جان رحیم هر لحظه در خطر بوده و امکان دارد مجری حکم همچون بهنام زارع و رضا حجازی بدون اینکه اطلاعی به وکیل مدافع محکومین دهند اجرا گردد.

تاکنون داد این نوجوانان را به گوش ریاست قوه قضاییه، مجلس و نهادهای مختلف رسانده ام ولی تاکنون صدای این نوجوانان که به ناحق پرپر می شوند به گوش هیچ کس نرسیده است. باز هم  از ریاست قوه قضاییه می خواهم که تا دیر نشده، آبروی کشورمان را در مجامع بین المللی حفظ کنند و نگذارند ایران بیش از این رکورد دار اعدام اطفال زیر 18 سال شود.

A Letter by Salman Akbari, Youth Sentenced to Death

Iran Human Righst Voice                                                                                  فارسي

I am Salman Akbari, the son of Esfandiar, born in 1363 (1984) in a small village in Ardebil. Before being sent to prison, investigation and court, I had not seen a city, let alone the inside of a prison. Now, for a crime that I have not committed, I have been in Ardebil prison for the past seven years, since I was 17 years old, and I can not prove or scream out my innocence. I started from the children’s section, then was moved to the youth section and now I am in the adult section of the jail. As I was a naïve child from a remote village, I was not familiar with the cruelty of city life. I was not able to withstand the physical and psychological

pressures and torments of the investigators in Ardebil, where I was kept for some time. My body had been bruised from head to toe as a result of lashing applied by wires and heavy cables. It was intolerable. Under pressure by guards, I was accused of being a murderer and I had to submit to it – even when I was left alone, the guards mistreated other prisoners in front of me until I gave up and admitted that I was guilty. Since 27/5/1380 (August 18, 2001), after a series of investigations and torture in inspector’s office in Ardebil, I was transferred to Ardebil’s central prison by a ruling from the general court in Razi, which has only one branch. Through numerous times in the court I protested that my testimony had been obtained under torture, and I denied the charges and screamed my innocence, however I did not succeed. After one year, the court that was being managed and controlled by the local politics convicted me and sentenced me to Ghesas (exact punishment). Through this ordeal, seven years of my life have been destroyed and my family has been scattered, and every moment they are waiting for my execution for a crime that I have not committed. Now, after seven years, in deep loneliness I am trying to reach my voice to all people with a conscious, who are concerned with human rights. I need your help to prove my innocence and return to my family before it is too late, before I am sent for execution. I hope the advocates of human rights assist me in my battle to regain justice and freedom.

6 other Iranian children facing execution

SCE was informed that as many of 6 more Iranian Juveniles are facing execution. All 6 are being presented by attorney Mohammad Mostafaei. We are awaiting more information about them.

This can raise the number of children known to be facing execution in Iran to 141. You can view the list at: www.stopchildexecutions.com/scedata.aspx

Names of the 6 juveniles :

1- Saber Sharbati

2- Mohammad Rasouli

3- Vahid Latifi

We are not sure if this is the same Vahid (no last name) who is on the current SCE list of juveniles facing execution.

4- Mehdi Riyahi

We are not sure if this is the same Mehdi (no last name) who is on the current SCE list of juveniles facing execution.

5- Hossein Azad
We are not sure if this is the same Hossein (no last name) who is on the current SCE list of juveniles facing execution.

6- Iman Shirvani

Amnesty International URGENT CALL – Bahman Salimian

PUBLIC      AI Index: MDE 13/134/2008                    

11 September 2008

 UA 252/08            Death Penalty                                              

IRAN                   Bahman Salimian, now aged 27; juvenile offender




Juvenile offender Bahman Salimian is at imminent risk of being executed. He was sentenced to qesas (retribution) by Branch 33 of the Supreme Court for the murder of his grandmother, committed in 1996 when he was 15 years old. His execution had been scheduled to take place on 28 August 2008 in Esfahan prison, central Iran. The execution was halted by the judicial authorities on 25 August to allow for further reconciliation attempts in order to negotiate a pardon from the only relative who still insists that the execution is to go ahead.

 

Throughout his trial, Bahman Salimian repeatedly claimed that his 70 year-old grandmother had talked of

committing suicide so he killed her to minimise her suffering. On hearing Bahman Salimian’s unusual motive for the murder the trial judge ordered that Bahman Salimian be psychologically assessed. Experts concluded that he was suffering from a psychological disorder and, accordingly, the judge sentenced him to five years’ imprisonment and the payment of diyeh (financial compensation, also called ‘blood money’) to be paid by his parents. Some members of the grandmother’s family appealed the sentence and demanded the death sentence for Bahman Salimian’s crime and Branch 33 of the Supreme Court overturned the lower court’s verdict and he was sentenced to qesas.

 

On 25 August, the Head of the Judiciary of Esfahan province, Gholam Reza Ansari, announced that Bahman Salimian’s  execution was to be suspended as two of his uncles had pardoned him. Gholam Reza Ansari ordered the relevant officials to try as hard as possible to obtain the pardon of the remaining uncle, which would spare Bahman Salimian from execution. 

 

Bahman Salimian has spent the last 12 years in prison due to the disagreement within the victim’s family regarding his pardon or execution. Under the Iranian qesas law, if one member of the victim’s family refuses to pardon the accused and, the other family members have received the appropriate amount of diyeh, then the death sentence will be implemented.                                                                                                                

BACKGROUND INFORMATION

 

Since 1990 Iran has executed at least 37 juvenile offenders, eight of them in 2007 and six so far in 2008.

The execution of juvenile offenders is prohibited under international law, as stated in Article 6 (5) of the International Covenant on Civil and Political Rights (ICCPR) and the Convention on the Rights of the Child (CRC), to which Iran is a state party to and so has undertaken not to execute anyone for crimes committed when they were under 18.

 

In Iran a convicted murderer has no right to seek pardon or commutation from the state, in violation of Article 6(4) ICCPR. The family of a murder victim have the right either to insist on execution, or to pardon the killer and receive financial compensation.

 

For more information about executions of child offenders in Iran, please see: Iran: The last executioner of children (MDE 13/059/2007, June 2007), http://web.amnesty.org/library/index/engmde130592007

 

RECOMMENDED ACTION: Please send appeals to arrive as quickly as possible, in Persian, Arabic, English or your own language:

– expressing concern that Bahman Salimian is at risk of execution for a crime committed when he was under 18;

– calling on the authorities to commute his death sentence;

– reminding the authorities that Iran is a state party to the International Covenant on Civil and Political Rights (ICCPR) and the Convention on the Rights of the Child (CRC), which prohibit the use of the death penalty against people convicted of crimes committed when they were under 18.

APPEALS TO:

Head of the Judiciary

Ayatollah Mahmoud Hashemi Shahroudi

Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh / Office of the Head of the Judiciary

Pasteur St., Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhouri, Tehran 1316814737, Islamic Republic of Iran

Email:                    info@dadgostary-tehran.ir (In subject line write: FAO Ayatollah Shahroudi)

Salutation:          Your Excellency

 

COPIES TO:

Director, Human Rights Headquarters of Iran

His Excellency Mohammad Javad Larijani

Howzeh Riassat-e Ghoveh Ghazaiyeh (Office of the Head of the Judiciary)

Pasteur St, Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhouri, Tehran 1316814737, Iran

Fax:                        +98 21 3390 4986 (please keep trying)

Email:                    fsharafi@bia-judiciary.ir (In the subject line: FAO Mohammad Javad Larijani)

                                int_aff@judiciary.ir (In the subject line: FAO Mohammad Javad Larijani)

 

and to diplomatic representatives of Iran accredited to your country.

 

PLEASE SEND APPEALS IMMEDIATELY. Check with the International Secretariat, or your section office, if sending appeals after 23 October 2008.