قصه قانون و غصه كودكان قرباني

  اعتماد ملی-  نازنين كياني‌فرد

 به اين اخبار توجه كنيد: تعرض نوجوان 17 ساله به پسر 5 ساله در اصفهان، دستگيري نوجوان 17 ساله به اتهام قتل جواني در شيراز، قتل توسط پسر 14 ساله‌اي در نزاع ميان بچه‌ها در ساوه،
اعدام جوان 20 ساله‌اي كه در 13 سالگي متهم به تجاوز به عنف شده، سجاد پسر 16 ساله‌اي كه با شكايت ده‌ها پسربچه به اتهام آزار و اذيت جنسي بعد از دو سال از صدور حكم برائتش و آزادي از زندان، براي بار دوم به همين اتهام دستگير و بازداشت شد و … ‌

موضوع از چه قرار است؟‌ پديده كودك‌آزاري و تعرض جنسي و قتل توسط كودكان چندي است كه نه‌تنها فاعل و مفعول جرم، هر دو كودك و يا دست‌كم نوجوان هستند و هرچند به سن بلوغ جسماني رسيده‌اند و داراي مسووليت كيفري هستند، ولي به رشد و شعور عقلي و رواني نرسيده و هنوز سن آنان پايين‌تر از 18 سالگي است؛ سني كه وفق كنوانسيون حقوق كودك، بلوغ مدني، كيفري و سياسي را نيز شامل مي‌شود. ‌

 صرف‌نظر از ملا‌ك اعتبار قرار دادن سن بلوغ در قوانين كيفري ايران و مغايرت آن با روح و فلسفه مجازات و همچنين مقررات بين‌المللي، آنچه بيش
از پيش تاثربرانگيز است، واقعيت هويت قرباني‌كننده و قرباني‌شونده اينگونه جرائم است و البته نوع جرم اينگونه قربانيان كه اغلب از حد آزار و اذيت‌هاي كودكانه كه حوادثي جزئي نشأت‌گرفته از غرور و شور جواني دارد، فراتر رفته و جاي خود را به جرائم مهمي نظير قتل و عمل لواط و تجاوز به عنف داده است. حمايت از كودكان به دليل ناتواني‌هاي ناشي از عدم بلوغ و رشد، امري منطقي و ضروري به نظر مي‌رسد. اينگونه حمايت‌ها، چه در قالب حمايت‌هاي خانوادگي در درون محيط خانه با حضور والدين مسوول و راهنما، و چه در قالب حمايت‌هاي اجتماعي و آموزشي و فرهنگي در پرورش شخصيت كودكان، البته نقش بسزايي خواهد داشت، ولي آنچه ضروري به نظر مي‌رسد، حمايت از حقوق كيفري كودكان و مطالعه در آسيب‌شناختي رواني و حدود مسووليت كيفري آنان است. مگر حمايت از حقوق كيفري اين كودكان، از خوردن افسوس براي اينكه از هيچگونه حمايتي برخوردار نيستند، بهتر و منطقي‌تر نيست؟